عکسهای هشت تا ده ماهگی
میدانی...
یک وقتهایی باید عکس گذاشت.. دلنوشته گذاشت تا بعد ها با دیدنشون خاطرات خوب و بد یادآوری بشه
ثبت لحظه ها و خاطرات حسی دلنشین دارد.. گاهی تبسمی کوچک بر لب میاورد و غرق در افکار میشویم
دختر نازم.. لطیف تر از گلبرگ.. برات می نویسم و ثبت میکنم تا بماند.... بماند برای روزیکه بخونی و لذت ببری... بخونی و بدونی که چقدر عاشقتم... بخونی و لحظات خوشی برات رقم بخوره
تبسم در تولد عمه زینب
تبسم و بادکش کردن
عاشق حمامی و همیشه پشت در حمام نشستی
تاب تاب عباسی
بالا نردبان رفتی و میخواهی واسه تولد بادکنک به دیوار بزنی
قربون اون جذبه ات بشم
در حال بازی کردن
خودش می ایسته
داریم میریم دنبال دادا علی...
با اسباب بازیهای آرتمیس بازی کردن
این مدلی نشستن
دخمل هپلی بعد از خواب
عاشق نگاهتم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی