اولین محرم نازدونه
ديباچه ي عشق و عاشقي باز شود
دلها همه آماده ي پرواز شود
با بوي محرم الحرام تو حسين
ايام عزا و غصه آغاز شود
نازدونه من امسال اولین سالی هست که در محرم و عزای حسینی حضور داری... پارسال دقیقا این زمان، روزهای آخر بارداریم بود ولی با این حال دلم نمیومد مجالس عزای حسین نرم.. حتی راههای دور.. حتی مجالسی که کلی پله داشتند میرفتم.. که بعضی از خانمها به شوخی میگفتند تو آخر در راه این مجالس زایمان میکنی.. و اما امسال با خودت و داداش علی به این مجالس میرفتیم... هر چند که با رفتن دو تا بچه خیلی سخته اما خدا کمک میکنه.. گاهی خیلی دخمل خوبی هستی و تا آخر مجلس با خودت بازی میکنی و میخوابی اما گاهی هم وروجک میشی و میخوای از همه جا سر در بیاری.. انشاالله شش ماه امام حسین نگهدارت باشه.. انشاالله وقتی که بزرگ شدی در راه ائمه اطهار قدم برداری و خدا کمکت کنه.. انشاالله همیشه صحیح و سالم باشی و بتونی قدمی در راه حسین (ع) برداری.. انشاالله
کربلا آتش به جان آسمان ها می زند
کودک بی شیر را بر دست بابا می زند
شیرخواره آمده میدان تیر حرمله
طعنه بر حرف حسین و مشک سقا می زند
تبسم در بیت العباس
تبسم آماده رفتن به مجالس عزای حسینی
لباسی که خاله فروز مهربون براش دوخته
شب عاشورا.. برای دیدن هیئت بیرون رفته بودیم
ظهر عاشورا