اولین آرایشگاه
جمعه دهم بهمن ماه 93 دقیقا 13 ماه و هشت روزت بود که اولین آرایشگاه عمرت رو تجربه کردی... دخمل گلم از وقتی که به دنیا امده بودی فقط یکبار اونم روز عقیقه ات کمی از موهای اطراف گوشت برای صدقه توسط عزیز جون بابا مهدی کوتاه شد.. اما از آن به بعد دیگه دست به موهات نزدیم آخه کلا موهات کم پشت و نازکه... هیچ گیره مویی توی موهات گیر نمیکنه... و موهات نامنظم بلند شده بود که به پیشنهاد بابا مهدی به آرایشگاه بابا مهدی و علی رفتیم..... صبح ساعت یازده وقت داشتیم که کمی دیرتر رسیدیم... ابتدا لباست رو در آوردیم و روی پای بابا مهدی نشستی و عمو آرایشگر شروع به کوتاه کردن موهات کرد... هر تیکه ای از موهات که روی دستت میریخت کلی ذوق میکردی آخه بدجور عاشق مویی.. آخرای کوتاهی موت بود که حوصله ات سر رفت و عمو آرایشگر موپرون رو بهت داد و کمی با اون سرگرم شدی... وقتی عمو آرایشگر میخواست با دستگاه دور موهات رو صاف کنه کمی شروع به غر زدن کردی.. اما در نهایت عالی بودی...
خدا رو شکر اولین تجربه آرایشگاهت رو خیلی خیلی خوب همکاری کردی و عمو آرایشگر به خوبی تونست موهات رو کوتاه کنه.. انشاالله دفعه های بعد هم به خوبی همکاری کنی
حالا یک دخمل موکوتاه درست شبیه داداش علی داریم... هر جا میریم در نگاه اول فکر میکنند پسری اما گوشواره هات نشان دهنده این هستند که دخملی.. بابا مهدی همش میگه گوشواره هاش رو در بیار که بشه مثل یک پسر بچه شیطون آخه درست مثل پسر بچه هایی شدی که شیطنت از چشماشون میریزه..
تبسم قبل از کوتاهی مو در آرایشگاه
تبسم تو بغل بابا مهدی (آماده شدن برای کوتاهی مو)
تبسم گلی بعد از کوتاهی مو (موپرون همچنان دستشه)
بعد از کوتاهی موهای شما نوبت بابا مهدی شد
و شما برای اینکه بیکار نمونی نشستی و ژورنال دیدی
یا اینکه میرفتی روی صندلی شستشوی مو مینشستی
پی نوشت 1: به خاطر بیماری علی ، علی رو خونه مادر جون گذاشتیم
پی نوشت 2: من در تمام مدتی که آرایشگاه بودیم نقش فیلمبردار و عکاس رو داشتم و تماما از کوتاهی موت فیلم گرفتم
پی نوشت 3: تیکه ای از موهات توسط عمو آرایشگر تافت زده شد و توسط مامانی نگه داشته شد
دخملک نازم مبارکت باشه