تبسم جونی مامان تبسم جونی مامان ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره

تبسم لبخند زندگیمون

ماهگرد ششم و واکسن

1393/4/5 10:31
نویسنده : مامانی
414 بازدید
اشتراک گذاری

قشنگ مامان شش ماه شد.. این روزها با دو تا دندونی که داری مرتب سینه مامانی رو گاز میگیری و جیغ مامانی به هوا میره.. خیلی خیلی بازیگوش شدی... با غلت زدن کل خونه رو طی میکنی.. گاهی هم سینه خیز میری اما نمیدونم چرا به جای اینکه جلو بیای عقب میری... خلاصه این روزها خیلی خوردنی و خواستنی شدی... دهنت شده تستر همه چیز.. همش دهنت بازه و میخوای همه چیز رو بخوری... مرتب هم با اون صدای قشنگت جیغ میکشی... عاشق داداش علی هستی و وقتی اون کاری میکنه تو از ته دل قهقهه میزنی.. فدات بشم که تو هم مثل داداش علی وقتی میخندی سکسکه ات میگیره... این روزهااا روزی خدا رو هزاران بار شکر میکنم که دو تا فرشته آسمونی بهم داد..امیدوارم بتونم از امانتهای الهی به خوبی مراقبت کنم

 

 

 

دوشنبه دوم تیرماه بعد از رسوندن داداش علی به مهد کودک شما رو به مرکز بهداشت بردم.. اما متاسفانه واکسنشون تموم شده بود و به یک مرکز بهداشت دیگه مراجعه کردم ... واکسن شش ماهگی دو تا واکسن هست که یکی به پای چپ و دیگری رو به راست زدند.. الهی فدات بشم که با فرو کردن سوزن آمپول به پات چنان جیغی زدی و اشک هات مثل ابر بهار میریخت.. بعد هم بهت قطره فلج اطفال دادند که متاسفانه بالا آوردی و دوباره بهت دادند که مجدد هم بالا آوردی... خلاصه بعد از زدن واکسن بغلت کردم و تو بغلم خوابت برد... چند ساعت بعد از زدن واکسن آروم بودی اما با وجود اینکه بهت استامینوفن میدادم تبت پایین نمیومد... مرتب پاشویه کردم.. شب تا صبح سه بار پاشویه ات کردم و در آخر واست شیاف گذاشتم .... دو روز طول کشید که حالت روبراه بشه.. اما خدا رو شکر این مرحله از واکسن هم با همه سختی هاش گذشت

 

تبسم در کالسکه .. آماده برای رفتن و زدن واکسنغمگین

 

 

تبسم جونی بعد از واکسن

اولش سر حال بود

 

 

اما بعدش بیحال و تبدار شد

جای واکسن روی پاش کاملا معلومه

 

 

 

 

قد دخملی در شش ماهگی: 68

وزن دخملی در شش ماهگی: 9

 

 

بوسنیم سالگیت مبارک عشقممممممممبوس

پسندها (3)

نظرات (2)

معصومه
17 تیر 93 10:40
نیم سالگیت مبارررررررررک تبسم جونی
صوفی مامان رادمهر
5 شهریور 93 17:43
آخ عزیزم جیگرتو برم که جای واکسنت معلومه ... بوووووووووووووس