تبسم جونی مامان تبسم جونی مامان ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

تبسم لبخند زندگیمون

شبهای قدر

1393/4/31 8:36
نویسنده : مامانی
496 بازدید
اشتراک گذاری

دخمل نازم اولین ماه رمضان و اولین شبهای قدر هم از راه رسیدند و خود کوچولوت هر سه شب قدر بیدار ماندی و مامان رو همراهی کردی و با هم به مراسم شبهای احیا رفتیم...

شب اول که شب 19 ماه مبارک بود خونه دایی اکبر افطاری دعوت بودیم که بعد از صرف افطاری و میوه به منزل بازگشتیم اما من و شما دیگه خونه نرفتیم و مستیم به بیت العباس رفتیم تا مراسم اولین شب قدر رو بجا بیاوریم.. در اولین شب تا خود سحر بیدار ماندی.. کمی کلافه و گرما زده شده بودی... اما قربونت برم که خیلی اذیت نکردی

 

موقع رفتن به منزل دایی اکبر

 

منزل دایی اکبر بغل حمیده جون

 

 

شب دوم که شب 21 ماه مبارک بود خاله ساقی برای افطاری به رستوران دعوتمون کرده بود ما به اتفاق خانواده بابا مهدی  به رستوران رفتیم و بعد از صرف افطاری به همراه خانواده خاله ساقی و خاله فروز به منزلمون برگشتیم... خاله ساقی نیت کرده بود برای رفع مشکلش روز 21 ماه رمضان (شهادت حضرت علی) شله زرد نذری بپزه... بلافاصله بعد از برگشت از رستوران رفت و تمام وسایل پخت شله زرد رو خرید و پس از خیس کردن برنج شله زرد راهی بیت العباس شدیم... کلی بچه ها علی و تبسم و آرتمیس با هم بازی کردند و کمی هم خوابیدند و ما هم مراسم شب دوم قدر را انجام دادیم

 

محوطه بیرون رستوران

 

صبح روز 21 خاله ساقی آماده پختن شله زرد شد و ساعت دو بعد از ظهر شله زرد پخته و آماده شده بود... خاله ساقی به منزلشون برگشت و بابا مهدی هم نزدیک افطار تمام شله زردها رو پخش کرد  و بعد به همراه خاله فروز به پارک پلیس رفتیم و با حمیده جون و منیره جون (دختر دایی های بابا مهدی) در پارک افطار کردیم و بعد از اونجا به خونه خاله فروز رفتیم

 

شله زرد نذری

 

 

تبسم در منزل خاله فروز

 

 

شب سوم که شب 23 ماه مبارک بود ما در خانه خاله فروز بودیم و بعد از افطار برای به جا آوردن اعمال سومین شب قدر به منزل یکی از خانم هایی رفتیم که در منزلشان اعمال شب قدر انجام میشد حمیده جون آدرس منزل این خانم رو به ما دادند و مجلس زنونه بسیار آروم و دلنشینی بود. تبسم روی پای حمیده جون خوابید.. علی هم با آرمان (پسر منیره جون) کلی بازی کردند و خوراکی خوردند.

 

جیگر گوشه های مامان امیدوارم بتونم  مسیر حق و حقیقت رو نشونتون بدم و به اون سمت هدایتتون کنم...

 

امیدوارم راه پیامبران و امامان و معصومین سر لوحه زندگیتون باشه....

 

امیدوارم همه کارهایتان برای خدا و رضای او باشه...

 

امیدوارم بچه های خوب و با ایمانی تحویل جامعه بدم...

 

انشااللهآرام

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان رادمهر
29 شهریور 93 15:26
انشالله... خدا برات حفظشون کنه...