چهل روزگی
قشنگ مامانی چهل روزگیت مبارکککککککککککککککککک
عزیز دلم روز ها خیلی تند و سریع میگذرند و تو داری روز به روز بزرگتر میشی و من دلم واسه تک تک این لحظات تنگ میشه...
چهل روزگیت 12 بهمن میشد که مامان پروین و بابا حسین حمام بردنت و به قول معروف آب چهل روی سرت ریختند و عصرش با کلی دلتنگی به شهرستان بازگشتند...
دلم برای هر دوشون خیلی تنگ شده.. ان شاء الله سایه پدر و مادر ها بالای سر فرزندشون باشه... خیلی بهشون زحمت دادم... همیشه بهشون محتاجم حتی الان که دیگه واسه خودم خونه و زندگی دارم.. همسر و فرزند دارم.. اما وقتی اونها هستند پشتم محکمه.. پناه دارم.. بازم میشم کودک براشون.. خیلی دلتنگشونم ... مامانی بابایی دوستون دارم...
دخمل طلای 40 روزه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی