تبسم جونی مامان تبسم جونی مامان ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

تبسم لبخند زندگیمون

اولین بازار رفتن

1393/1/28 10:47
نویسنده : مامانی
425 بازدید
اشتراک گذاری

دخمل قشنگم برای اولین بار روز شنبه 23 فروردین ماه به بازار بزرگ تهران برای خرید وسایل تولد داداش علی رفتیم (علی جونی پیش عمه زینب و مادر جون بود) .. البته خاله فروز هم همراهیمان کرد... ساعت 11 قبل از ظهر به  بازار بزرگ رسیدیم  و کلی در بازار چرخیدیم  و بعد از اونجا به مولوی رفتیم و تا ساعت حدود شش آنجا بودیم.. هم شما و هم من کلی خسته شدیم.. آخه همش بغلم بودی.... و مجبور میشدم هی این دست و اون دستت کنم.. چندین بار تو مغازه ها تو بازار نشستم و بهت شیر دادم... همین که امدیم از بازار با مترو به مولوی بریم.. شما پی پی کردی و برای اینکه اذیت نشی... تو ایستگاه مترو پلاستیک پهن کردم و روش پتو انداختم و خاله ام هم اطرافم رو پوشوند تا تونستم عوضت کنم... کلا خیلی سخت بود اما شما خیلی خانم بودی و اصلا اذیتم نکردی...

همین که به خونه رسیدیم ازفرط خستگی خوابیدی و تا فردا صبح خواب بودی و فقط برای شیر خوردن بیدار میشدی.. الهی بگردم واست که اینقدر اذیت شدیغمگین

دخملی آماده شده برای بازار رفتن

 

 

دخملی تو بغل خاله فروز در مترو

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)