تبسم جونی مامان تبسم جونی مامان ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

تبسم لبخند زندگیمون

اراک

1393/1/31 10:56
نویسنده : مامانی
493 بازدید
اشتراک گذاری

غمگینچهل روز از نبودت میگذرد و این نبودن چه سخت هست  غمگین

غمگینچهل روز با تمام غم و اندوهش گذشت غمگین

 

 به مناسبت چهلمین روز درگذشت جانگذار دایی محمد باقر عزیزمان (دایی بابا مهدی) مجلس ختمی در اراک برگزار میشد که خانواده ما به همراه مادر جون و عمه زینب ساعت 12 ظهر روز پنجشنبه 28 فروردین ماه راهی اراک شدیم... در راه مادر جون ساندویچ الویه آورده بود  که برای ناهار خوردیم ساعت حدود 3 به اراک رسیدیم و همه اماده شدند و به مسجد رفتند اما چون شما لالا بودی  و تو خونه کسی نبود ما ناچارا خونه موندیم تا اینکه کم کم همه افراد از مسجد برگشتند و مثل عروسک همه بغلت میکردند و دست به دست می چرخیدی ..ماشاالله خوش خنده هم هستی همه دوستت داشتند .. بعد از نماز دعای کمیل خواندیم و بعد هم سفره شام (جوجه کباب) پهن شد ..بعد از صرف شام حدود ساعت یازده شب اراک رو به مقصد تهران ترک کردیم و حدود ساعت 2 به تهران رسیدیمغمگین

 

تبسم و محمد امین (نوه خاله بابا مهدی)

 

 

تبسم و محمد رهام( پسر دایی بابا)

 

 

سه کوچولوهاااا

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)