ماهگرد چهارم
دلبرکم چهار ماهه شد...........اگر چه عاشق دوران نوزادی هستم ولی مهر مادری انگار می تواند همگام شود با رشد بچه ها............لبخند هایت که از دو ماهگی اغاز شده و حالا قهقهه میزنی دیگر نهایت ذوق مادرانه ام است......تو هم عاشق اینی که بشینم باهات حرف بزنم تو هم در جواب یا برام بخندی یا با آغون گفتنات جوابم رو بدی ........ اینقدر خنده هایت دلنشین هست که دلم می خواهد همیشه در کنارت بمانم و تو برایم بخندی ...... کاملا من مادر رو میشناسی و در آغوشم آرام میگیری... وقتی از کنارت بلند میشم با چشمهای نازت دنبالم میکنی و وقتی که دیگه در دیدت نیستم گریه میکنی.... داداش علی کلی روزها با تو سرگرم میشه.... برایت شعر میخونه و باهات بازی میکنه... این روزها دستهام رو محکم میگیری... هر وسیله ای که به دستت بدم با تمام قدرتت میگیری... اما دخمل کوچولوم خیلی لوسه... الکی گریه میکنه بعد یواشکی چشمهاش رو باز میکنه اگه کسی نگاهش کنه گریه رو شدید میکنه اما ببینه کسی بهش توجه نمی کنه ساکت میشه... دخملی از حالا خیلی ناقلایی...
قد دخملی در چهار ماهگی: 64
وزن دخملی در چهار ماهگی: 8
عاشقتم ناقلای کوچولوم