جشن دندونی
سلام سلام صد تا سلام
من اومدم با دندونام
میخوام نشونتون بدم
صاحب مروارید شدم
یواش یواش و بیصدا
شدم جزو کباب خورا
فرشته کوچولوی خونمون زودتر از آنچه که فکر میکردم اولین مروارید سفیدت نمایان شد.. خدایی سرفه ها و خس خس سینه وحشتناکت گواه این بود که چقدر اذیت شدی تا استخوان دندونت گوشت لثه ات رو بدره و بیرون بیاد
مبارکت باشه نازنینم..
عزیز دل مامان دوست داشتم تا بابا حسین و مامان پروین تهران هستند برات یک جشن دندونی کوچولو بگیرم.. بنابراین روز دوشنبه پنجم خرداد 93 با همکاری مامان پروین و بابا حسین برات یک مهمونی کوچیک دوست داشتنی گرفتیم
مامان پروین زحمت درست کردن آش دندونی رو کشید و با همکاری بابا حسین دلمه های برگ مو رو درست کردند.. خودمم برات سالاد الویه و ژله درست کردم.. بابا حسین هم تزیینات رو به دیوار چسبوند
مهمانها که شامل مادر جون و جدو و خانواده خاله ساقی و سیما و خاله فروز و عمه هات و حمیده جون و همسرش بودند حدود ساعت 7 رسیدند و جشن کوچک ما شروع شد
تزیینات جشن دندونی
میز میوه و شیرینی
کیک و ژله
سالاد الویه های دندونی
سفره شام
پرنسس خوشگلم
مامان سپیده ..مامان پروین و تبسم.. بابا مهدی و علی.. بابا حسین
مادر جون و جدو و تبسم
خانواده چهار نفره ما
عمه زینب و تبسم
عمه فاطمه و تبسم
بابا مهدی و علی در حال کیک بریدن
آخه تولد بابا مهدی هم چهار خرداد بود و همه واسه بابا مهدی هدیه آورده بودند
هدیه ها
مامان پروین بیست هزار تومان
بابا حسین بیست هزار تومان
خاله ساقی تراول پنجاه هزار تومانی
خاله سیما تراول پنجاه هزار تومانی
خاله فروز بیست هزار تومان
حمیده جون ظرف غذای کودک