نه ماه بارداری

از روزهای اولی که فهمیدم تو دلم جوونه زدی گهگاه حالت تهوعی بهم دست میداد.. این حالت بیشتر مواقع صبح زود و عصرها اتفاق می افتاد... گاهی این حالت تهوع منجر به بالا آوردن میشد و راحت میشدم و گاهی این حالت ساعتها ادامه داشت... بعد کم کم بزاق دهانم زیاد شده بود که با خوردن آبنبات یکمی این حالت بر طرف میشد...کم کم دهانم تلخ میشد... در ماههای بعد با بزرگ شدنت و به علت فشار خون در رگهام واریس پا و ناحیه تناسلی پیدا کردم... و همچنان با بیشتر بزرگ شدنت معده درد و کمر درد و پادرد هم گرفتم... گاهی اوقات معده ام ترش میکرد.. گاهی اوقات سردردهای شدیدی سراغم می اومد که به خاطر تو نمی تونستم قرص بخورم و باید این دردها رو متحمل میشدم... اما همیشه گرسنه بودم و دوست داشتم غذا بخورم و فقط با خوردن پلو سیر میشدم ... خدا رو شکر که شرایطم خیلی بهتر از زمانی بود که علی رو باردار بودم... سر داداش علی ویارم اینقدر زیاد بود که نمی تونستم چیزی بخورم و مدام بالا می اوردم و همش بهم سرم و آمپول میزدند... ورم شدیدی داشتممممم

اما خدا رو شکر دخمل طلا توی دلم زیاد اذیتم نکرد و باید این دردها رو متحمل شد تا بتونی مادر باشی

تفاوت بارداری اولم (پسرم ) با بارداری دومم (دخترم)

بارداری اول (پسر):

علاقه شدید به خوردن پنیر و گوشت و ترشیجات

به شدت گرمایی شده بودم... همش گرمم بود و دوست داشتم لباس نازک و خنکی بپوشم

بزرگ شدن شکمم به سمت جلو

تیره شدن قسمتهای مختلف شکم از جمله سینه و شکم

بینیم بزرگ شده بود

کاهش شدید میل جنسی

رشد سریع موهای بدن

کم بودن حرکات داخل شکمم

بارداری دوم (دختر):

علاقه شدید به خوردن میوه جات و شیرینی جات و شیر

سرمایی شده بودم... دوست داشتم لباس تنم باشه..تو تابستون کولر رو خاموش میکردم

کوچک بودن شکم ..نی نی  بیشتر تو پهلوهام بود و سمت چپم بود

افزایش میل جنسی

کاهش رشد موهای بدن

زیاد بودن حرکات داخل شکمم