تبسم جونی مامان تبسم جونی مامان ، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

تبسم لبخند زندگیمون

امانت الهی

1392/10/23 6:43
نویسنده : مامانی
336 بازدید
اشتراک گذاری

روز 26 اردیبهشت ماه 92 درست مصادف با شب آرزوها برای خرید چند تا وسیله به داروخانه مراجعه کردم و به علت علایمی که در وجودم احساس کرده بودم یک بی بی چک نیز خریدم ..

به منزل بازگشتم و با کلی حس مبهم شاهد دو خط قرمز پر رنگ روی بی بی چک بودم... حسم پر از شادی بودلبخند.. کلی در درونم ذوق کردملبخند... خداوند دوباره من رو لایق مادر شدن دانست و یکی از فرشته های نازش رو در وجودم به امانت گذاشته بودلبخند...امیدوارم بتونم امانت دار خوبی برای این امانت الهی باشم... الهی آمین

خدایا به خاطر اینکه آرزویم را در شب آرزوها برآورده کردی و من دوباره مادر شدم ازت سپاسگزارملبخند


خبر بارداریم رو بعد از چند روز به خاله هات و مامان پروین دادم که از شادی اشک ریختند و کلی بهم تبریک گفتند و اما برخورد عمه هات و مادر جونت بعد از شنیدن این خبر حکایت از آن داشت که از این خبر نه تنها خوشحال نشدند بلکه ناراحت هم شدندناراحت...کنجدم تو برایم مهم و عزیزی...بقیه رو بیخیال...چشمک

 

 

عزیزدلم با رشد شکوفه های های بهاری در دلم جوانه زدی و امیدوارم  با ریزش گوله های برف زمستانی در آغوشم جای گیری ...بغل

 

 

قلبمنتظر آمدنت هستممممممقلب

پسندها (1)

نظرات (0)