اولین سفر
عزیزدل مادر اولین سفرت در تاریخ یکشنبه 18 اسفند بود... سفری که با گریه و شیون و ناراحتی بود..سفری که پر از غم و درد بود... سفر به اراک و خمین و گلپایگان... سفری که یکی از عزیزترین افراد فامیل دیگه بینمون نبود... سفری دردناک بود... سفر به خانه دایی باقر (دایی بابا مهدی) که البته خودش نبود که برای خوشامدگویی به پیشوازمون بیاد... خودش سفر کرده بود به خانه خدا و همونجا موندگار شد تا ابد... جاش خیلی خالیه.. دایی مهربون یادت همیشه در دلهامون هست .. خوشا به سعادت.. زود رفتی اما جای خوبی رفتی... خدا به مادر و همسر و بچه هایت و همه اقوام نزدیکت صبر دهد... ان شا الله
تبسم من دایی بابا مهدی در سفر به مکه بعد از انجام دادن اعمالش خوابید و دیگه چشمش این دنیای فانی رو ندید... برای مراسم ختمش سفر کردیم... در طول مسیر دختر خوبی بودی... درمراسم ها و مسجد ها هم خوب بودی... اما گهگاهی دلت درد میکرد برای اینکه شیر جوش میخوردی... از ناراحتی من تو هم ناراحت بودی
ساعت 9 صبح روز یکشنبه تهران رو به مقصد اراک ترک کردیم و در تاریخ سه سنبه 20 اسفند از خمین به تهران بازگشتیم
انشا الله سفر های بعدی برای شادی بریم
تنها عکسی که قبل از رفتن به اراک ازت گرفتم
در مسافرت هیچ عکسی ازت ننداختم