تبسم در تولدها...
تولد بابا حسین عزیز
پنجشنبه 24 مهرماه تولد بابا حسین عزیزمان را در خانه خاله ساقی با تم کلاه و کراوات گرفتیم... بابا حسین عزیز اصلا باورش نمیشد و چون از لحاظ جسمانی مریض هم بود خیلی خوشحال شد و لذت برد.. انشاالله همیشه صورتت خندون باشه بابای گلم و اما دخملی در تولد بابا حسین کلی خوشحال بود و کلی نانای کرد.. قبل از شروع مهمانی کمی خوابید و بعد سرحال شد و کلی از تولد بازی خوشش اومد... اما دوباره زود خسته شد و لالا کرد
قبل از مهمانی و دخملی در خواب
تبسم در حال نانای کردن
حتی در حالت دراز کشیده هم نانای میکنه
تولد آریا جون (پسر خاله ات)
جمعه دوم آبان ماه تولد آریا جونی بود که مصادف با دهمین ماهگرد تبسم جونی بود .. دخملی ده ماهه من ماشاالله خیلی وروجک شده بود و به همه جا سرک می کشید و باید همه وسایل رو از جلوش بر میداشتیم.. اخه فقط وروجک نیستی کمی خرابکار هم هستی
موقع رفتن به منزل خاله سیما (پمپ بنزین)
تا میبینی جای بابا خالیه سریع میری پشت فرمون
تبسم و بابایی
تبسم و مامانی و خاله فروز
تولد مامانی
پنجشنبه 8 آبان هم تولد مامان تبسم جونی بود که البته جشن خاصی نگرفتیم و فقط خاله های تبسم با کیک خوشگلی به منزلمون امدند و یک جشن کوچیک گرفتیم.. دخملی هم چون مریض و حال ندار بود ازش زیاد عکس نگرفتم.. همش یک گوشه با خودش بازی میکرد و اصلا حال شیطنت کردن نداشت
تولد عمو حسن (همسر خاله ساقی)
جمعه سی آبانماه هم به مناسبت تولد عمو حسن خونه خاله ساقی دعوت بودیم... خاله جون حسابی زحمت کشیده بود و چندین مدل غذا درست کرده بود... تبسم حسابی با آرتمیس و علی و آریا بازی کردی... از ساعت دو تا شش بعد از ظهر اونجا بودیم و اصلا نخوابیدی و مرتب شیطنت کردی و از این طرف به اون طرف میرفتی و با اسباب بازیها سرگرم بودی...
عمو حسن و آرتمیس جونی
تبسم و خاله سیما
تبسم روی آرتمیس لمیده
تبسم و بابایی
تبسم و مامانی