نی نی پارتی 3
روز دوشنبه مورخ 24 شهریور ماه به مهمونی جشن دندونی سوفیا سادات عزیزم دعوت شده بودیم... این مهمونی قرار بود زودتر از این موقع برقرار بشه اما عاطفه جون منتظر ما شده بود که از کرمان برگردیم... در این مهمونی خاله فروز هم همراهمون بود چون در مهمونیهای گذشته که تبسم کوچکتر بود به کمک نیاز داشتم و خاله مهربونم کمک حالم بود ... دوستام عاشق مهربونی های خاله فروز شدند و این دفعه خودش رو دعوت کرده بودند...
موقع رفتن با مترو رفتیم و خاله فروز و آیسان و دو تا جوجه هاش هم در مترو به ما ملحق شدند بعد ایستگاه صادقیه پیاده شدیم و تا در خونشون دربست گرفتیم... موقع برگشت هم محدثه جون (خواهر عاطفه جون) ما رو خونه خاله فروز رسوند...
اما از مهمونی کوچولوها بگم که چقدر خوش گذشت.. کلی نی نی وروجک که تازه چهار دست و پا میرفتند یا همه جا رو میگرفتند و بلند میشدند... یا از زیر میزو صندلی باید پیداشون میکردیم خلاصه خیلی وروجک شده بودند.. همش باید دنبالشون راه می رفتیم.. تبسم بعد از خوردن سوپی که خاله آیسان درست کرده بود حدود دو ساعتی خوابید و من از مهمونی لذت بردم
امیر محمد.. سید طاها.. فاطمه.. تبسم.. سامیار
سوفیاسادات.. امیر محمد.. سید طاها.. فاطمه.. تبسم.. سامیار.. آریو
آریو.. راستین... فاطمه.. تبسم... سامیار.. سارینا
تبسم در حال آواز خوندن و نگاه سید طاها
سارینا... فاطمه.. سوفیا سادات
تبسم... پرهام.. آیلا
پرهام روی تبسم لمیده
بازی تبسم و پرهام
دخملی خوابیده و با عروسکهای انگشتی بازی میکنه
اینم تمام نی نی هایی که در جشن دندونی حضور داشتند
کیک دندونی سوفیا سادات
میز پذیرایی عصرونه ( سوفله بادمجان.. کشک بادمجان.. سالاد قارچ.. چیکن استراگانوف.. آش دندونی.. پیراشکی با خمیر یوفکا... پاناکوتا.. جندین نوع ژله و ...)
پی نوشت 1: از مهمون نوازی عاطفه جون خیلی خیلی ممنونیم .. خیلی خیلی خیلی بیشتر از انچه که فکر میکردیم زحمت کشیده بود... شرمنده که زندگیت رو به هم ریختیم و رفتیم
پی نوشت 2: موقع خداحافظی با همه روبوسی کردیم و رفتیم که سوار آسانسور بشیم که ناگهان خاله عاطفه گفت تبسم رو نمیخواهی با خودت ببری... قربونت برم یادم رفته بود بغلت کنم و بیارمت..
پی نوشت 3: عکس انداختن از نی نی های این سنی خیلی سخته.. بیشتر عکسها با حضور خود مامانها گرفته شده اما به علت بی حجاب بودن از گذاشتن عکسهای مامانها و نینیها معذورم